-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 مردادماه سال 1388 11:42
مرا بی معرفت کردی مخاطب نباشم ذره ای از این معذب تو خود دانی چه کردی از بد و خوب چه کردی با منو با عشق مطلوب نمیخواهم بگویم تو چه کردی هوای رفتن و احساس سردی بذار از خود بگویم در جوابت که منرا متهم کردی چه راحت مگر این من نبودم کزدل و جان بماندم بر سر آن عهد و پیمان گشودم باب عشق از هر کلامی نیامد عاقبت از تو پیامی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 تیرماه سال 1388 09:52
من عاشق فدا شدن خواستی ازت جدا بشم چی بهتراز اینکه فقط واسه خودم فدا بشم نگفتی آخرش گلم کدوم جواب خوبیه ؟ اگر که من فدات بشم آخر مهربونیه؟ نمیدونی به اون خدا دلم میخواست فدات بشم هرچی بگی همون کنم فدای خوبیات بشم چشم انتظار خوبیات تموم شده تحملم چقدر که من میخواستمت نشد که خوب باشی گلم چرا بهش دروغ بگی؟ اگر کسی که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 20:24
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد باید این شعر رو با طلا نوشت نمیدونم شاعرش کیه از دوستان هرکسی که میدونه لطفا بهم بگه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 21 خردادماه سال 1388 18:16
چه میخواهی در این دنیای فانی به پایان میرسد این زندگانی اگر معشوقه ات مال تو باشد و یا دنیا ز اموال تو باشد چه سودت عمر دنیای نداری مجال لحظه ای شادی نداری خوشا آن دم که آسان پرکشیدن شراب آسمانی سر کشیدن دلا اینک بیا از غم رها شو رضا بر داده و لطف خدا شو
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 17:24
از چه دل دلتنگی ، دلم ؟ از دیوار ؟ از فاصله ای بر سر ما شد آوار؟ باید دلکم ز غصه پرهیز کنی نظری به زخم ویرانی پائیز کنی پائیز اگر از غصه ی یارش این شد دندان به جگر گرفت و فروردین شد ظلمتِ شب اگرت تاریک است دل قوی دار سحر نزدیک است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 17:24
دلم میخواد بهت بگم بدون هیچ مقدمه یه آسمون دوسِت دارم چه فایده ، بازم کمه
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 17:23
دلم پیش از این سالها مرده بود نه هرگز کسی غصه اش خورده بود تو ناجی شدی ، چون مسیحا دمی ز عشقت زدی بر دلم ،مرهمی دلم زنده شد از پس سالها چگونه کنم شکرت اینک ، خدا شدی عشق من با تمام وجود برایم همین هدیه ای کم نبود ندیدم دلم ،پیش من نیست نیست به تو دلربایم دهم نمره بیست نمیدانم اینک کجایی عزیز ولی اشک غم را به پای جدائی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 17:23
من اینک کنج تنهایی نشستم بیادت،گرچه هیچم ، هرچه هستم به یاد قصه های با تو بودن سکوت لحظه های سرسپردن بجز از عاشقی با من نگفتی بدون شب بخیرمن ، نخفتی بیا با من اینک همسفر باش بیا قدری از این هم خوبتر باش بیا با کوله بار عشق و مستی برونم کن از این خلوت پرستی بیا با عاشقی افسانه ای ساز پروبالم بشو تا مرز پرواز بگفتم چون...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 17:22
دیدگان کرکسان آشفته میکاود مرا گر نیایی عاقبت یک لقمه میساز مرا دیده ی دیوانه ام مست تماشای تو است این جنون همراه جان یکباره میبازد مرا
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 17:22
باز میخواهم تورا یادی کنم شعرگویم وز طرب شادی کنم شعر من بوی شقایق میدهد خبر از همه دلهای عاشق میدهد گر حقیقت را زآن پیدا کنی رمز شعرم را به خود معنا کنی شعر میگویم که پیدایت کنم یکه و تنها به دل جایت کنم کی توانم عشق تو حاشا کنم اسم تو در بوق و در کرنا کنم ای پرنده نقطه ی اوجت منم گر که دریایی ، بدان موجت منم درد من...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 خردادماه سال 1388 17:21
احساسمو نمیدونی ، از توی چشمات میخونم هرچی بگم دوست دارم،نه نمیفهمی،میدونم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 21:08
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 19:01
speaker on